گزارش کامل، همراه با گپ و گفت و گو و موزیک و یک دنیا حال و هوای تازه … تهیه شده برای رادیو کوچه پخش شده ۳۱ اسفند ۱۳۹۱ .
همچنین، فایل صوتی را میتوانید اینجابشنوید.

«با درود و بهترین آرزوها در اولین ساعتهای سال نو، خدمت دوستان و شنوندههای رادیو کوچه، در افسانهخانه. امروز شما رو به یک بازار نوروزی در مونترال میبرم و کل این داستان خوشمزه و خوش عطر و بو و مالامال از نوستالژی رو از زبان برگزار کنندهها و شرکت کنندههای این بازار به خدمتون میرسونم- اینکه انگیزه براهاندازی چنین بازاری چی بوده، چه فعالیتهایی در اون انجام میشه، چه معنا و مفهومی برای مردم داره و خیلی نکتههای ظریف دیگر. برای شروع باید بگم مدرسه دهخدا یکی از قدیمیترین مراکز فرهنگی ایرانیان ساکن مونترال هست که در سال ۱۹۸۸ تأسیس شده، و مهمترین و مستمرترین فعالیت اون تدریس زبان فارسی به کودکان ایرانی (و بزرگسالان غیر ایرانی) در طول شنبهها است. گفتوگوی خودم رو با یکی از کهنهکارترین کوشش گران سیاسی و اجتماعی در جامعه ایرانی و کبکی، دکتر نیما مشعوف آغاز میکنم .
نیما مشعوف هستم. در حقیقت الان سمت رسمیم اینهکه معلم رقص هستم توی مدرسه دهخدا. ولی حدود پانزده ساله که در مدرسه دهخدا درگیر هستم: یه موقع معلم بودم، یه موقع مدیر بودم، الان بیشتر فقط کلاس رقص رو اداره میکنم. امروز که روز ۱۶ مارس هست، یک چند روز قبل از عید، همیشه در حقیقت طی آخرین کلاس قبل از عید یک بازار نوروزی ترتیب میدیم، که تاریخچه اون برمیگرده به چهار سال پیش. «خانه ایران مونترال» ابتکار تدارک بازار نوروزی رو داد برای اینکه بیفتیم توی حال و هوای نوروز. بچههای ما حال و هوای نوروز رو نمیشناسند. غنچه گلها در نیامده، بیدمشکها سر نزده بیرون، همه دنبال خرید لباس نو عید نیستند اینجا، همه دنبال اینکه عیدی بگیرند و هفتسین بچینند و تعطیلات کجا برند…، چون این صحبتها نیست، ما فکر کردیم برای اینکه بچهها بیفتند توی حال و هوای نوروز، یک فضایی ایجاد کنیم که برای بچهها جالب باشه «نوروز داره میاد، آخ جون بازار نوروزی». واسه همینه که تا حالا این بازار رو در مدرسه تدارک دیدهایم. البته مسلمن جامون کوچیکه، ای کاش یک جای خیلی بزرگتری داشتیم، اما فعلن که چهار ساله اینجاست. در مدرسه کلاس دایر هست، ولی از صبح بازار هم دایر هست و مردم میان از سیر و سماق و سمنو و سنجدشون رو میخرند تا ماهی و سنبلشون رو. هنرمندایی که شیرینی میپزن میان شیرینی میفروشن ، هنرمندایی که کار دستی دارند، و همیشه سعی میکنیم غرفه فرهنگی داشته باشیم. که امسال غرفه فرهنگی آذربایجانه.. .انجمن زنان هم یه غرفه داره که در حقیقت بچهها رو سرگرم میکنه برای این که تخممرغ رنگ کنند.

افسانه: بنده طاقت نیاورده، حرف نیما رو قطع کرده و راهی غرفهها شدم. بریم ببینیم کی چی میفروشه، کی چی میخره!
لطف کنید توضیح بدید امروز این چه خبره و شما اینجا چی میفروشید؟
غرفه گروه «امید»: سلام میکنم خدمت شما و شنوندههای محترمتون. امروز با توجه به اینکه نزدیک به سال نو هست، یک بازارچهی نوروزی هست برای خرید شیرینی و سبزه و سمنو و هر چیزی که سر سفرههای هفتسین گذاشته میشه و همینطور یه سری کارهای هنری و دستی. غرفه خود ما هم شامل سبزه و سمنو و شمع و تخم مرغ و تزئینات سر میز هست. و یه سری گلدونهای حسن یوسف که به نفع کودکان مبتلا به سرطان در ایران فروخته میشه و همینطور کلن یک در صدی از عایدی کلّ فروشمون توی این بازارچه به بچههای مبتلا به سرطان در ایران تعلق خواهد گرفت. خودمون هم از اعضای گروه «امید» هستیم که یک گروهی هست در مونترال که برای کودکان مبتلا به سرطان در ایران، بهخصوص در شهر اصفهان کار میکنه و نزدیک به یک سال هست که اینجا مشغول جمع آوری پول برای اون بچهها هستیم و همینطور کارهای فرهنگی که در این ارتباط میکنیم. ممنونم ازتون از گزارشی که تهیه کردید. پیشاپیش سال نو رو به شما و همه شنوندههاتون تبریک میگم.


غرفه آذربایجان: ما دو تا میز اینجا داریم، یکی خوردنیهای آذربایجانه، غرفه بعد غرفه فرهنگی آذربایجانه. اگه اونجا دقت کنید، کتابها و اون چیزهایی که در فرهنگ آذربایجان هستند همه اونجا گرد آمدهاند. اینجا هم ما غذای مختص آذربایجان رو داریم به اضافه شیرینیهای آذربایجان. مخصوصترین غذای آذربایجان کوفته و دلمه و آش اردبیل هست که ما این سه نوع غذا رو اینجا داریم که البته همه بصورت خونگی تهیه شدهاند. بهغیر از اینها، ما بربری رو هم داریم، که همونطور که خودتون میدونید در ایران اصلن به اسم ترکها و در واقع اون قسمت از ایران، یعنی شمال غرب ایران شناخته شده است.

من فرح اصفهانی هستم. من چون معلم آشپزی و شیرینی پزی و میوهآرایی بودم در ایران، امروز اینجا غرفه شیرینی خونگی گذاشتم که «هلتی» هست. روغن «کوکو نات» استفاده کردهام و سعی کردهام از تخم مرغ استفاده نکنم ولی کار اصلیم روی پوست و زیبایی کار میکنم.
….
بچهها اینجا چه خبره؟ میتونید به من بگید؟
اینجا بازار نورزیه…عید میفرشیم، یه چیزیی میاریم میفروشیم.
چی مثلا میفروشین؟
من،من میدونم، ماهی، سبزه، تخم مرغ و بعضی چیزایی اسباب بازی و این چیزا، گٔل.
اینا برای چیه اونوقت؟
برای عید نوروز. عید نوروز
عید نوروز میدونید کی هست؟
بیستو یکم فکر کنم. بیست و یکم مارس، «ژودی»
بعد شما اینجا چیکار میکنین؟
ما اینجا میفروشیم یه چیزایی رو.
چی؟ من نمیبینم چیزی بفروشید، شما فقط لباسهای خوشگل پوشید اینجا واسادید
ما اومدیم اینجا قر بیاریم. ازمون عکس بگیرن..
غرفه کاپ، کیک، کافه، ترسین: اینجا غرفه نوروزیه، از طرف مدرسه دهخدا، زحمت کشیدن و ما اومدیم اینجا از طرف اولین شیرینی سرای داخل مونترال که اسمش هست کاپ، کیک، کافه، ترسین و امیدوارم بتونیم شیرینیهای خوبی به ملت بدیم. صبح هم اینجا زبون زدیم، جاتون خالی! زبون تازه، تازه هست، میدم تست بفرمائید. رولت داریم، نان خامه ای داریم، زبان داریم، گردویی، برنجی، کشمشی، زولبیا بامیه، همه شیرینیها رو داریم، انواع کیکها… تست بفرمائید، تست بفرمایید زبون ما رو…



غرفه آذربایجان: بعد قرابیه داریم که در واقع یکی از شیرینیهای مخصوص آذربایجانه و هر کسی که آذربایجان بیاد و بره حتما این سوغات رو با خودش میبره. رولت خرمایی داریم و از این جور چیزها. واقعیتش اینه که من خودم دانشجوی دکترا م، دوستم هم دکتراش رو تموم کرده، شوهرش هم دکتراش رو تموم کرده، یعنی ما یه آدمهای «فول تایم» و مشغولی هستیم ولی اون چیزی که خیلی دوست داریم اینه که هویت و فرهنگ خودمون رو نشون بدیم و اون چیز واسه ما توی اولویته. یعنی این حرفه اصلی ما نیست. ما فقط به عنوان یه کار فرعی دوست داریم که حتمن اینجور کارها رو انجام بدیم.
من مریم طواف هستم و نقاشم، بیست و شش هفت ساله. دو ساله که اومدم اینجا و برای گذران زندگی، فکر کردم که خب بهتره که از هنرم استفاده کنم. فکر کردم که از شعرهای رومی، و سمبلهای ایرانی، طراحیهای خیلی قدیمی ایرانی مثل مینیاتور، خورشید خانم، اینها رو بصورت انتزاعی و شعر با هم مخلوط کردم و روی شال، لباس، رو بالشی، روی هر چیزی مینویسم. الان که اینجا هستم برام مهمه که فرهنگ درستمون رو نشون بدم. روی این شال نوشتهام «برهنه میآییم، برهنه میمیریم، برهنه میبوسیم، با اینهمه عریانی، قلب هیچکس هنوز پیدا نیست.»
با سلام خدمت شنوندههای رادیو کوچه، من آرام بیات هستم، مسئول گروه رقص خورشید خانم در مونترال. ما اینجا چیکار میکنیم؟ ما هم اومدیم، در واقع کالایی نداریم، فقط اومدیم پول جمع کنیم، برای «فاند ریزینگ» اومدیم برای اینکه ما ۱۴ «اپریل» میریم نیو یورک برای «کارناوال نوروزی» و یه مقدار از هزینههامون رو باید خودمون تامین بکنیم.
من هم اسکندانی هستم، دختر استاد اسکندانی و اینها آثار پدرمه. پدرم استاد دانشکده هنرهای زیبا بود، استاد غلامحسین صدیق اسکندانی. ما هم آثار فرهنگی رو اینجا گذشتیم که دوستان ببینند. پدر من یکی از طراحان بزرگ فرش ایران بودند.
شیرینی سرو: راستش من فارسیم خیلی خوب نیست، اینه که خیلی راحت نیستم.
نه، فارسیت عالیه.. چرا امروز اینجایی؟ میتونی توضیح بدی؟
این میز شیرینیهای عید «بیزینس» مادرم هست «سرو»، منم دخترش سروین هستم. شیرینیهای عید خیلی «پاپولر» هستن برای ایرونیها، ولی انواع و اقسام شیرینیهای خارجی هم درست میکنیم، کیکهای تولد. برای «کافه لیت» و چند جای دیگه درست کردیم که عکسهاش توی «هفته» بودن…
افسانه: خوب تصور میکنم آنچه شنیدنی و دیدنی بود رو از زبان و نگاه شرکت کنندههای بازار نوروزی مدرسه دهخدا در مونترال شنیدید و دیدید. کم کم به انتهای برنامه نوروزی افسانهخانه نزدیک میشیم. امیدورم بخش کوچکی از حال و هوای ما غربت نشینان رو در این روزهای بهاری با انرژی مثبت در اینجا باز تاب داده باشم.
پیامهای نوروزی به مردم ایران: من سالهاست از ایران دورم، ما خیلی از بچههامون سالهاست از ایران دورند. بچههای بچههای ما دارن اینجا بچه دار میشن. درسته که ما اینجا زندگی میکنیم اما چشممون به ایرانه و همش به یاد ایران هستیم و خلاصه امیدواریم بتونیم فرهنگ ایرانی رو اینجا امتداد بدیم. سال نو بر همگی مبارک!
میخوام که سال نو رو به تمام هموطنان خوبم چه در خارج از کشور، چه در ایران تبریک بگم. مخصوصاً به دوستان و فامیل عزیزم در اصفهان و تهران. امیدوارم که سال خوبی برای همهی ما باشه و پر برکت.
امیدوارم که سال خوبی باشه برای همه و مخصوصاً برای ایران امیدوارم اتفاقهای خوبی بیفته در کشورمون.
من هم به دیگر هموطنان مونترالی خود پیوسته و سالی به از سال پیش رو برای ایران و عاشقان ایران آرزو میکنم. تا هفته آینده شاد و تندرست باشید!
(بچه ها): مردم ایران خوشحال باشید. مشکات هستم. عید خوبی بهتون میگم، یلدا هستم. عید خوبی باشید، همه چیزای خوبی باشه، من معراجم، خداحافظ.
[موزیک پس زمینه آخرین بخش از ویدئو»آواز دسته جمعی گروهی از ایرانیان ساکن هلند» گرفته شدهاست]
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط